- آقا ما سوم شدیم ...!؟
اوج فداکاری ، عشق و زندگی در همین چند کلمه خلاصه شده است ، و البته شاید تمام یک فیلم ، تلاش یک کارگردان و گروهی از عواملش از بازیگر تا تدوین گر و بالاخره مسئول تدارکات ؛ مونولوگی که فیلم را بالا می برد ، اعتبار می بخشد و فراتر از همه هویت و مخاطب را وادار به بروز احساساتش نسبت به پیشینه فیلم و تماشای دوباره بچه های آسمان می کند
بچه های آسمان ، بَدوک ، پدر ، رنگ خدا ، باران ، بید مجنون ، آواز گنجشک ها و پارت نخست زندگی حضرت محمد بن عبدالله پیامبر اسلام کارنامه ای قدرتمند برای مجید مجیدی درخشان ترین چهره سینمایی ایران در میان مخاطبان ایرانی و بین المللی خلق کرده است ، سینمایی متفاوت تر و البته ملموس تر برای اغلب مخاطبین ایرانی و جهانی ، سینمایی پر از هویت و به دور از سیاه نمایی
سینمای مجید مجیدی یک سینمای ملی و مخاطب محور است ، گر چه ظاهر آثار و سینمای او در نگاه نخست مخاطب را به فضای فیلم های روشنفکری ، تجربی و معنا گرای جشنواره پسند می برد ، اما قوت کار مجیدی خلق صحیح چنین فضا هایی متناسب با عمق اثرش و همچنین به سلامت خارج شدن از دام فیلم های روشنفکری و به نوعی فیلم نماها است
تفاوت اصلی سینمای مجیدی با سینمای سینماگرانی چون عباس کیارستمی ، قبادی و جعفر پناهی ها و ... در واقع همین خروج موفق از دامی است که برایش پهن شده است ، پرهیز از اکسپرسیونیسم افراطی و آگراندیسمان های منفی گرایانه و شعارزدگی و تخطئه افراد ، گرو ها و تفکرات است ، در واقع مجیدی سینماگر باسمه ای ساز و اهل آب بستن به سینما و فیلمش نیست و در بهترین شرایط و عالی ترین سطح فرم و در کوتاه ترین زمان هدفش را بیان می کند ، صحنه های بسیاری که بجای نام بردن و تعاریف از آنها شما را به تماشای دوباره و دوباره بچه های آسمان و پدر سفارش می کنم
مجیدی فضای تلخ و تاریک و در اصطلاح نیمه تاریک جامعه خودش را به تصویر می کشد ، نیمه ای از جامعه که سینما کمتر نگاهی به آنان داشته است ، سینمایی که صاحبان و افراد آن بجای اتومبیل های لوکس و شیک دوچرخه 28 چینی و یاماهای 100 سوار می شوند و گاهی هم در دل جنگل های شمال کشور اسب و قاطر و کلبه و نان و ماستشان را ترجیح می دهند به لانگ شات بالای شهر ها ...
در اغلب آثار مجیدی فقر و نبودن ها موج می زند اما مجیدی برای این قشر و کمبود هایشان حقارت و ذلت نمی افریند بلکه سرافرازی ای پدرانه و عشقی مادرانه می سازد ، درد و دغدغه جامعه اش را در اذهان دیگران دوباره یادآوری می کند ، هشدار می دهد و گاه نیز با یک حرکت نرم آهسته دوربین و یک مدیوم شات کوتاه شادی خواهر و برادری را به تمام زندگی در فقر تامیم می دهد
مجید مجیدی پیش از ساخت نخستین اثرش – بَدوک – در سینما به نویسندگی و بازی در آثار کارگردانان مطرح زمان خود پرداخته است ، از بازی در مرگ دیگری محمد رضا هنرمند و همکاری پی در پی با محسن مخملباف تا تثبیت یک چهره بعنوان یک تیپ نوستالژی وار در سینما بعنوان سید علی اندرزگو در تیرباران علی اصغر شادروان و آخرین بازی اش در شنا در زمستانِ محمد کاسبی که به همکاری این دو چهره بزرگ سینمایی در اینده می انجامد را نیز می توان به کارنامه سینمایی پر بار او افزود
مجیدی در عرصه نویسندگی با سید مهدی شجاعی و بهزاد بهزادپور دو تن از نویسندگان معروف و پر مخاطب کشور نیز همکاری داشته است که بدوک نخستین اثر مجیدی حاصل این همکاری است
فیلم های مجیدی کمتر سوپر استاری را به خود دیده است ، مجیدی در فیلم هایش با بازیگرانی همکاری دارد که اغلب نخستین بازی هایشان است و یا اینکه نا بازیگرند و همین موضوع شاید عرصا را بر فیلم ساز تنگ کند اما چون دغدغه و درد سینمایی مجیدی چیز دیگری است حضور همین نا بازیگران و بازی های بسیار نزدیک به زندگی های شخصیشان از آنها بجای سوپر استار و ستاره های پوشالی مدلینگ پدیده می سازد ، پدیده هایی که باور صداقتشان مقابل دوربین راحت تر از هر چیز دیگری است ، حاصل تلاش های مجیدی رضا ناجی برنده خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد برلیناله 2007 برای آواز گنجشک ها و حسن عابدینی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فجر نوزدهم برای فیلم باران است
فیلم شناسی
فیلم های مجیدی بیشتر در تعامل و برخورد با کودکان و نوجوانان است ، دغدغه ها ، ترس ها و دلخوشی هایشان که به بزرگتر هایشان تامیم داده می شود ، جعفر و نورالدین در بدوک ، علی و زهرا در بچه های اسمان و محمد پسرک نابینای رنگ خدا نمونه هایی هستند که همه را متوجه خودشان ، حضورشان و مشکلاتشان می کنند
بَدوک نخستین اثر مجید مجیدی سال 1370 در جشنواره دهم از مجیدی بعنوان کارگردان رونمایی کرد ، ساخته نخست مجیدی روایتی تلخ و هچنان باقی از قاچاق انسان و بویژه دختران در مناطق جنوبی کشور است ، بدوک به اندازه ای تلخ ، دردناک و رنج آور است که مخاطبش را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد و البته یک پایان بد ؛ البته بد در تضاد با هپی اِند
مجیدی در نخستین اثرش – بدوک – ترس کارگردانی نخست را داراست ؛ کات های سریع ، سکانس های کوتاه ، پناه بردن به نماهای باز و لانگ و مدیوم دوربین حضور کمتر احساسات و روایت کوتاه و صریحش از فیلمنامه بدون شاخ و برگ دادن های متعدد و متوالی و ... که از بدوک یک اثر نیمه سینمایی و خوب خلاصه وار و البته تلخ و هشدار دهنده می افریند
پدر یک جهش ویژه در سینمای مجیدی است ، به راستی او تنها خالق واقعی و فوق العاده شخصیت پدر در سینمای ایران است و تا به حال هم طراز با پدر او ساخته ای بر پرده سینمای ما ندرخشیده است ، یک درام فوق العاده و قابل تامل از سرکشی های پسرکی نوجوان در تقابل با پدرخوانده نظامی اش و البته تلاش های پدر برای بازگرداندن پسر به آغوش خانواده اش ، فیلمی که با دو بازیگر روایت می شود ، همچنان در لانگ شات است و البته دکوپاژ های به موقع و صحیح ، طراحی صحنه و فیلمبرداری قابل قبول و همچنین یک هپی اِند بی نظیر در کنار برکه آب دارد ، پدرش برخلاف تصور سیاه نیست ، تحقیری در اثر وجود ندارد و حال و هوای بدوک و فضا هایش همچنان در اثر موج می زند ، البته در این میان نباید از بازی بی نظیر محمد کاسبی به سادگی گذشت که او در خلق کاراکتر یک نظامی قلدر ، غاصب و بد اخلاق در ظاهر ، اما با قلبی مهربان و به شدت علاقمند به پدری کردن موفق است
سومین اثر از کارنامه سینمایی مجیدی بدون تردید بهترین فیلم ، فیلمنامه ، فیلمبرداری ، موسیقی ، طراحی صحنه ، بازی و کارگردانی تاریخ سینمای ایران است ؛ بچه های آسمان اثری رویا گونه از مجید مجیدی است اثری که برای اولین و آخرین بار در سینمای ما روایت شده است ، همه چیز در بچه های اسمان جفت و جور است ، یک فرم بی نظیر مناسب و قدرتمند که یکبار بیشتر روایت نشده است به سرانجام یک محتوای عالی ، ملی ، با هویت ، اصیل ، انسانی " نه اومانیستی " بدل می شود و خوش می درخشد ، سیاه نمایی ندارد که سراسر امید است و روشنایی ، روشنایی به مانند سکانس پایانی و حوض و ماهی ها ، معصومانه و دلنشین و باور پذیر در اوج کارگردانی مجیدی با شخصیت پردازی های عالی ، میزانسن های دقیق و یک فیلمبرداری حرفه ای در مدیوم کلوز های بکر ، دور از هرگونه روشنفکری های ازار دهنده سینمای ما
بچه های آسمان برای جشنواره ها ساخته نشده است اما برای عواملش افتخارات فراوانی را علاوه بر جشنواره فجر به ارمغان می اورد که همگی را می توان جز نخستین ها برشمرد حضور در مونترال و ... تا پنج نامزد نهایی اسکار سال 1997 و یک بد اقبالی برای مجیدی در نگاه تیره اعضای اکادمی اسکار به اثرش
رنگ خدا در ادامه پدر ساخته شد است و همان حس و حال پدر را روایت می کند اما اینبار مظلومانه تر و با پدری کمی سنگ دل تر ، با بازی بی نظیر حسین محجوب و محسن رمضانی و شباهت هایی به گل های داوودی و با پایانی دلنشین و متنبهانه برای پدر و حرکت آرام و کوتاه دست محمد در بکگراندی از تلالو های نور در ساحل دریا به خوبی کات می شود
باران درام عاشقانه ای با بازی های ساده ، روان و دلنشین است که صف های طویل دوست داران بیضایی – سگ کشی - را در جشنواره فجر شکست و همه تحسین ها را برای مجیدی و تیمش به ارمغان آورد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را برای حسن عابدینی پدیده ناشناخته سینمای ایران به بار اورد
بید مجنون یک قدم رو به عقب مجیدی است در داستان پردازی و حال و هوای همیشگی اش او اینبار پرویز پرستویی و رویا تیموریان را به رضا ناجی و عابدینی ها ترجیح داده است و قصه اش هر چند خاص و قدرتمند اما حس و حال سینمای او را ندارد و شعار زده است ، کمی روشنفکرانه و بیش از حد جشنواره پسند است ، البته شخصیت پردازی شده با بازی عالی پرویز پرستویی و فیلمبرداری فوق العاده محمود کلاری در سکانس های شهری اش
آواز گنجشک ها قرار است دوباره بچه های اسمان شود ، اما خیلی دورتر از آنچه تصور می شد از بچه های آسمان است ، همه چیز می خواهند دوباره تکرار شوند ، زهرا و علی ، پدر و مادرشان و همان خانه و زندگی ساده اما فیلم بیشتر از انچه تصورش می رفت غرق در مسئله جدید سینما – تقابل سنت و مدرنیته – است ، آواز گنجشک ها اضافه تر از آن چیزی است که باید باشد – شترمرغ ها و نحوه تصویر برداری های 360 درجه اش - ، کمی سیاه است ، خسته کننده است و مخاطبش را پس می زند هرچند که سبک و سیاق بچه های آسمان را دارد و حضور فقط نوستالژی وار رضا ناجی را یدک می کشد و چندین سکانس خوب هنری و مطرح چون حمل درب چوبی آبی رنگ و واژگونی سطل ماهی ها را دارد ، بیشتر بوی جشنواره می دهد و همانگونه که پایه ریزی شده است فستیوال های فیلم را یکی پس از دیگری فتح می کند
مجیدی پر افتخار ترین کارگردان سینمای ایران این روز ها مشغول مراحل پایانی بزرگترین اثر سینمایی تاریخ سینمای کشور است ، اثری که امید می رود افتخار تمام سینمای ایران و ایرانی ها در فرهنگ و هنر در تقابل با تحریف کنندگان تاریخ و جاعلان باشد ، قسمت نخست از سه گانه پیش فرض زندگانی حضرت محمد (ص) روایت سال های کودکی پیامبر است سال هایی که ار لحاظ استراتژیکی و تاریخی سال های مهمی از تاریخ پیش از اسلام محسوب می شوند ، سال هایی که جهان عرب بویی از انسانیت نبرده بود و غرق در تثلیث آبا و اجدادی – زن ، شراب و شمشیر – خویش بود سال هایی که این روز ها بازگشت دوباره ای به اوج آن را داشته است و قسمت نخست فیلم محمد (ص) برای اسلام ناب و حقیقی محمد مصطفی نوعی مباهله فرهنگی و تاریخی در مقابل جاهلان و کافران سعودی و وهابی محسوب می شود ، محمد (ص) به اتمام نرسیده چنان خوفی بر دل مخاطبان ویژه اش – کفار – افکنده است که همگی آنان را به واکنش در مقابل خود واداشته است از ساخت دروغ ها و توهین ها به اثر و سازنده اش تا شایعه ساخت محمد (ص) به سبک خودشان آن هم به دست عوامل ارباب حلقه ها منهای پیتر جکسون ...!؟
سینمای مجید همان گونه که ذکر شد یک سینمای انسانی " نه اومانیستی " و هنرمندانه است به دور از معانی و مفاهیمی که سینماگران هنرمند و معناگرای ما آن را سینما می نامند ، سینمای او مردمی و مردم پسند است در همه حالی و به آرزوی بهترین ها برای سازنده آسمانی ها ...