بهروز شعیبی با نخستین اثرش به مسئله ویژه قصاص پرداخته است مسئله ای که از نگاه سینمایی ، مسئله ای بحران ساز و تعلیق آور است ، انسان هایی پر تنش دارد و خانواده ها را درگیر خود می کند ، اما دهلیز قصاص را زمینه ای برای تشکیل رابطه ها و عاطفه ها ، یافتن پدر و ایستادن مادر و ظهور اخلاق نمایش می دهد

دهلیز روایت کودکی است که از پدر خبر ندارد و نبود سایه پدر بر سرش او را از همان کودکی دچار بحران ها و خلل هایی در رفتار و شخصیتش کرده است ، کودکی رویا بین و کمی دروغ گو و لج باز

فیلم روایت سه راس مثلث یک خانواده است پدر ، مادر و فرزندشان ، مادری که در تربیت فرزند سخت کوشیده اما انگار بجایی نرسیده و در ادامه داستان از هویت و قدرتش بعنوان مادر و همسر کمتر و کمتر می شود و پدری که کمتر راجع به جرمش و رفتار گذشته اش سخن به میان می اید و فقط انسانی متحول شده و اخلاق گرا در آینده را به تصویر می کشد

دهلیز از نگاه و دید کودک داستانش را روایت می کند و کمتر به نگاه های بزرگ تر ها و مخصوصا مادر می پردازد ، دائم کودک مشغول جست و خیز و بگو و مگو با مادر و دوستانش هست و بدون پدر در دنیای رنگارنگ سوپرمن و بن تن خوش و دوستانش سیر می کند تا حضور پدر و صحنه بی نظیری از فیلم و یک لوکیش خوف و رجایی ملاقات زندان همه جا سفید است و کودک همچنان مشغول بازی کردن ، یک لحظه صدای باز شدن در و سکوت حاکم بر فیلم که همراه با نگاه خیره کودک به در خبر از اینده ای متفاوت به امیر علی می دهد ، مردی وارد می شود که پدر اوست

دهلیز با پلان های کوتاه بسیاری آغاز می شود که در ابتدا با این شیوه قصد بیان پنج سال گذشته بر زن و امیر علی را دارد ، اما زن کم رنگ و در حاشیه است و پلان های بسیار فیلم کمتر به تلاش های پنج ساله او می پردازد و بیشتر شیطنت های کودک را به تصویر می کشد

این شیوه پلان های بسیار زیاد و کوتاه تا انتها ادامه دارد که از هیجان کار می زداید و تعلیق و ایجاد حس دلهره را در فیلم از بین می برد ، فیلم هیچگونه تعلیق و در خوف ماندن آنچنانی ندارد و حتی زمانی که خانواده مقتول قرار است پاسخی بدهند آنقدر ساده و بی دلهره پیش می اید که پاسخ منفی آنها هم استرسی به مخاطب وارد نمی کند

شاید پلان های بسیار یک شیوه برای شعیبی بوده و شاید هم ترس او از به دام افتادن در کلیشه هایی که در آنها آب بیشتر جریان دارد تا فیلم و زندگی آن هم در فیلم  نخست ، ولی در هر حال همانگونه که گفته شد اجازه بیان هر گونه استرس و همزادپنداری با بحران فیلم را می گیرد ، اگرچه که نگاه به قصاص از دید یک کودک آنچنان بحرانی ندارد البته در نگاه ساده لوحانه

کادر های بسیار زیبا و میزانسن های بی نظیر ، کلوز اپ ها ، پرسپکتیو ها و نما های کامل و باز بسیار تاثیر گذار و قدرتمند هستند ؛ مسئله ای که بیان سینمایی اش قطعا به موسیقی نیاز دارد همراه با موسیقی زیبا در دهلیز روایت می شود و بالاخره بازی ها در فیلم که زیبا هستند اما نواقص شخصیتی را هم همراه خود دارند ، مجرم « بهزاد » که گذشته اش مشخص نیست در زندان فردی اخلاق گرا و آرام و ساکت است و به دلیل تاخیر در اجرای حکم او ، هم آنچنان که به خانواده مقتول پرداخته نمی شود پرداخته نمی شود و کارگردان و فیلمنامه نویس به جمله ساده ی « شاید حکمتی بوده » بسنده می کنند و به این دو مسئله مهم فیلم نگاهی نداشته اند و بیشتر در بیان و پدری های پنج سال دوری پدر از پسرش تاکید داشته اند و روابط این دو را پر رنگ تر از قصاص شخصیت پدر فیلم روایت کرده اند

نکات اخلاقی و طعنه های دهلیز به جامعه امروز بسیار زیبا ، دقیق و لطیف بیان می شوند ، از طعنه زدن به از بین رفتن نماد های وطنی چون رخش در مقابل تورنادوی زورو تا بن تن و مرد عنکبوتی و صحنه اوج فیلم که به عقیده من تمام فیلم را کارگردان می توانست در یک فیلم کوتاه و اکتفا به این سکانس بی نظیر بیان کند ، صحنه حضور بهزاد و امیر علی برای عذر خواهی از همسایه بخاطر شیشه شکسته شان و برخورد زشت مرد همسایه و جمله فوق العاده و کوتاه بهزاد : « بعضی وقتا نمی بخشن ، اما ما باید معذرت خواهی می کردیم »

کودک در دهلیز شخصیتی اصلی است و تمام اثر و نگاه به موضوع از دید او روایت می شود ، کارگردان به خوبی کوشیده تا نبود پدر را در او از نکات بارز شخصیتش نشان دهد و بازیگر « محمدرضا شیرخانلو » هم در نقش خود علیرغم سن پایین عالی ظاهر شده و تغییر شخصیتی اش پس از یافتن پدر را عالی و به بهترین نحو ممکن ایفا می کند و به نوعی یاداور کودک شاهکار سینما کریمر علیه کریمر است

دهلیز فیلم خوبی برای این سینماست ، سینمایی که در حال حاضر غرق در روابط خصوصی و خیانت و ارتباطات نا مشروعیست که توان بیان ان را ندارد و مدام تلاش بی خود و اتلاف کننده وقت و هزینه و انرژی می کند ، فیلمی که احتیاجی به حریم خصوصی مرد و زن نمی بیند و خود را هم در دام این اشتباه نمی اندازد و طبق کلیشه های گذشته مردان چشم چران به زنی تنها ندارد