21 شهریور ماه مصادف است با روز ملی سینما.روزی که به تقارن زمان تقویمی ورود سینما به ایران در زمان مظفرالدین شاه قاجار و پیگیری و ممارست عکاس باشی دربار و نیز بازگشایی اولین مدرسه سینمایی در ایران و البته در همراهی با روز جهانی سینما در تمام دنیا، در کشور ما به عنوان روز «ملی سینما» نامگذاری شده است.

هر ساله با فرا رسیدن این روز شاهد برگزاری همایش های مختلف و بی خاصیتی هستیم که فقط به عنوان یک کلیشه ثابت به یکی از برنامه های ثابت نهادهای فرهنگی مرتبط با سینما تبدیل شده است.حضور تعدادی از سینماگران در بهشت زهرا(س) و در قطعه هنرمندان با عنوان گرامیداشت روز ملی سینما نیز به تیتر یک اخبار این روز تبدیل شده است. همچنین پرداخت سطحی و گذرای رسانه ها (به خصوص تلویزیون و رادیو) به جای پرداخت به مباحث عمیق مورد نیاز در مورد سینما نیز به یکی از آفات همیشگی این عرصه تبدیل شده است.

اگر یک جستجوی ساده با عنوان روز ملی سینما در اینترنت داشته باشید به مصاحبه ها و صحبت هایی از کارگردانان و عوامل سینما برمی خورید که قریب به اتفاق آنها حاوی شکایت سینماگران از وضعیت موجود سینما و بیشتر پرداختن به مشکلات صنفی و مشکلات ساخت فیلم های سینمایی هست و در کمتر مصاحبه ای می توان به حرف های ریشه ای و اساسی در مورد ماهیت سینما و کاربردهای آن و همچنین بحث سینمای ملی و ضرورت های رسیدن به این سینما رسید.

با فرا رسیدن روز ملی سینما، به نظر می رسد که جای پرداختن به یکی از ضروری ترین نیازهای سینمای کنونی کشور ما و شاید مهم ترین نیاز سینماگران یعنی پرداختی دوباره به بحث ماهیت سینما برای رسیدن به یک سینمای بومی و اصیل و به عبارتی بهتر "سینمای ملی" در رسانه ها خالی است.

بدون شک مهم ترین و عمیق ترین مباحث مطرح شده در این زمینه برای اولین بار از سوی سید شهیدان اهل قلم "سید مرتضی آوینی" مطرح و پس از ایشان نیز کم و بیش توسط شاگردان ایشان همچون مرحوم "دکتر محمد مددپور" و دیگر شاگردان فکری شهید پیگیری شده است.

مقاله مفصل «تأملاتی در ماهیت سینما» از مجموعه مقالات شهید سیدمرتضی آوینی از ژرف‌ترین مباحث تئوریک سینما در ایران است که جای آن به عنوان منبع درس اصلی در دانشکده‌های سینمایی کشور خالی است.

شهید آوینی در این مقاله با دقت و حوصله و با ظرافتی خاص به صورت مدون به طرح مهم ترین دغدغه های خویش در مورد سینما و ماهیت آن می پردازد.در نگاه وی ما آن گاه می‌توانیم سینما را در خدمت نیازها و معتقدات خویش درآوریم که نخست سینما و معتقدات خویش هر دو را آن چنان که هست نه آن چنان که خودمان می‌پسندیم بشناسیم و سپس به جای ترکیب‌های خام‌دستانه و ملغمه‌های بی‌حساب از تکنیک و محتوا، در جستجوی راهی برای امتزاج درست و هوشمندانه غالب بیگانه با محتوای خودی برآییم.

در این اجمال، گزیده‌ای هدفمند از مباحث مطرح شده در این تحقیق ارزشمند را از زبان خود متفکر شهید نقل می‌کنیم. بدیهی است که با توجه به مجال کوتاهی که داریم از این نقل‌ها معرفی و ارائه شمایی کلی از مقاله مذکور را مدنظر داشته ایم نه انتقال درست درونمایه اثر را.

»سینما یکی از محصولات تکنولوژیک غرب است و از این نظر هرگز نمی‌توان حقیقت آن را مجرد از مجموعه کلی تمدن غرب شناخت. » (آینه جادو، ج اول، ص145) شهید آوینی سینما را خنثی نمیداند و ماهیت آن را به جبهة باطل نزدیکتر میداند. ایشان میگوید:» باید دانست که سینما ماهیتاً، با کفر و شرک نزدیکی بیشتری دارد تا اسلام. نسبت سینما با حق و باطل یکسان نیست و از این لحاظ، استفاده از سینما در خدمت اشاعة دین و دینداری با دشواریهای خاصی همراه است که اگر مورد غفلت واقع شود، اصل مطلب منتفی خواهد شد. « (آینة جادو، ج۱، ص۱۵۷)

در نگاه وی نسبت سینما با حق و باطل یکسان نیست و از این لحاظ، استفاده از سینما در خدمت اشاعه دین و دینداری با دشواری‌های خاصی همراه است که اگر مورد غفلت واقع شود، اصل مطلب منتفی خواهد شد... » اگر محتوای سینما بخواهد که به سوی حق و اسلام متمایل گردد، تکنیک سینما، یعنی مجموعه روش‌ها و ابزار آن، حجابی است که باید خَرق شود. «

» یکی از مهم‌ترین حجاب‌هایی که باید خَرق شود مساله «جذابیت» است که باید آن را از لوازم ذاتی سینما و تلویزیون دانست... البته در میان کارگردان‌های سینما گرایش‌هایی نیهیلیستی و یا نوجویانه نیز در جهت انکار مساله جذابیت وجود دارد که نباید برایشان اهمیتی بیش از حد قائل شد... سینما و تلویزیون، چه از لحاظ تکنیک و چه از لحاظ محتوا، توجه خویش را معطوف نیازهای کاذب، عادات زاید و ضعف‌های روانی بشر کرده‌اند. انسان ذاتاً عجول است؛ سینما نیز اصالتاً به این شتاب‌زدگی وقع می‌نهد و فیلم را از جنبه‌های کارگردانی، هنرپیشگی و مونتاژ به صورتی تولید می‌کند که حوصله مخاطب عجول سر نرود و اینچنین، از لحاظ محتوا به ابتذال و سطحی‌نگری گرایش یافته و از لحاظ تکنیک نیز اصالت کار را بر «نفی اختیار تماشاگر و ایجاد حالت تعلیقی روانی برای او» نهاده است. «

« جذابیت از لوازم ذاتی سینماست و از این نظر بین سینمای تجارتی و غیر تجارتی تفاوتی نیست. سینمای غیر تجارتی و بالاخص سینمایی که می‌خواهد در خدمت اسلام قرار بگیرد، اگرچه نمی‌تواند مساله جذابیت را به طور کامل نفی کند، اما باید بتواند از آن "عبور کند ". «

شهید آوینی معتقد بود که مخاطب عام بشری «ازخودگریز و اهل تفنن» است و چون اهل تفنن است، خود را به هر لذتی تسلیم میکند و رشتة اختیار را با سهولت به هر چیزی میسپارد که این لذت را به او منتقل کند. « ازآنجاکه همة برنامهسازان رادیو و تلویزیون و سینما از این سخن میگویند که «اکثریت» مخاطب ماست، لذا ناچارند «ذوق عامه» را رعایت کنند و رعایت ذوق این مخاطب عام، کار را به آنجا میکشاند که رادیوها و تلویزیونها و سینماها پُر میشود از مطالب سطحی و تفننی، داستانهایی احساساتی و مبتذل، دانستنیها و دیدنیها و شنیدنیهایی اعجابانگیز و... آن هم با زبانی که رفتهرفته، بهعلت رعایت فهم عموم، به زبان محاورة روزمره نزدیک میشود و از زبان حقیقی که زبان قُرب و معرفت است، دور و دورتر میشود.

نتیجه اینکه در جستوجوی جذابیت سینما، بعد از توجه به ماهیت سینما و تکنیک که علت اصلی جذابیت سینما محسوب میشود، باید نگاهی نیز به وجود مخاطب عام داشت که در ایجاد این جذابیت سهم خود را دارد. مخاطب عامی که سینماگر برای احراز اکثریت، مجبور است طبق مذاق او عمل کند؛ یعنی فیلمساز بهجای حرکت در جهت تعالی روحی مخاطب و رشد او در جهت قُرب و پرستش، با نیازهای مادی مخاطب همراه میشود و او را بیشتر، در چراگاه دنیا مشغول میکند و از حقیقت وجودی خود غافل میسازد. »

شهید آوینی با ترکیب «سینمای اسلامی» مخالف است:

« استفاده از تعبیر «سینمای اسلامی» هنگامی درست است که سینما ماهیتاً، در نسبت میان حق و باطل بیطرف باشد؛ حال آنکه چنین نیست... . در سینما، این قالب است که محتوای خویش را برمیگزیند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، در تمدن امروز، روش و ابزار اصالت دارد و سینما نیز از این حکم کلی خارج نیست» (آینة جادو، ج۱، ص۱۵۶).

همچنین ایشان در جای دیگری از مقاله اینگونه می گوید :

« نگارنده می داند که این سخن به مذاق عموم برادران مومنی که با قصد اسلامی کردن سینما پای در این وادی پر خطر نهاده‌اند نیز خوش نخواهد آمد. آنها عموما چنین می اندیشند که برای رسیدن به مقصود تنها نوشتن داستانهایی که رنگ و بوی دینی داشته باشد کافی است و با ساده انگاری، می پرندارند که چون داستان نوشته شد، اصل کار به پایان رسیده است و از آن پس آنچه باقی می ماند این است که برای شخصیتهای داستان، هنرپیشه هایی مناسب جور کنیم والی آخر ... نتیجه چنین تصوری بلاترید ادبیات مصور است حال آن که سینما در معنای حقیقی خویش دارای ماهیتی مستقل و فارغ از ادبیات است. »

البته ایشان از بهکارگیری سینما در مسیر حق نیز سخن میگوید:

« سینما شاید آنچنانکه هست، مسلمانشدنی نباشد؛ اما میتوان آن را به خدمت اسلام درآورد و این وظیفهای است گران بر گردة ما و در این راه، در نخستین قدم، تکنیک سینما حجاب محتوای آن خواهد شد؛ حال آنکه در سینما، به آن مفهوم که اکنون وجود دارد، تکنیک فینفسه همان محتواست» (آینة جادو، ج۱، ص۱۵۷).

و در ادامه، راهکار خود را که همانا خروج از «موجبیت تکنیک» است، بیان میکند:

« سینما و تلویزیون ظروفی نیستند که ما هرچه بخواهیم در آنها بریزیم؛ آنها ماهیتاً برای ایجاد «تفنن و تفریح و تغافل» شکل گرفتهاند و اگر ما بخواهیم رسانههای گروهی را بهسوی غایتی که حضرت امام فرمودهاند، دانشگاه عمومی اسلامی، بکشانیم، قبل از هر چیز، لازم است که با تحقیق و تعمق در ماهیت این وسایل و موجبات آنها، راههای خروج از «موجبیت تکنیک» را جستوجو کنیم» (آینة جادو، ج۱، ص۱۵۸).

فیلمساز، اول باید از ماهیت سینما و ابزار و وسایل آن شناختی صحیح و حکیمانه پیدا کند. سپس با دریافت الزامات غلطی که تکنیک به او میقبولاند، در جهت خروج از موجبیت این قالب قدم بردارد تا پس از خرق حجابهای تکنیک، بتواند محتوای اسلامی مدنظر خود را با این قالب تطابق دهد. نکته اینجاست: تا وقتی که فیلمساز در بند تکنیک است، بهناچار، خواسته یا ناخواسته، در خدمت جبهة باطل است.

باز هم بر این نکته تأکید میورزم که اگر غایات، شیطانی باشند، تکنیک و ابزار سینما هم آنچنانکه هستند، با ما همراهی خواهند کرد و اگر نه، یعنی اگر بخواهیم محتوای سینما و تلویزیون را بهسوی حق متمایل کنیم، تکنیک و ابزار سینما و تلویزیون، فی انفسهم، حجابهایی هستند که باید خرق شوند» (آینة جادو، ج۱، ص۱۵۸). »

« این سخن که همة ابزار و وسایط، ازجمله سینما، باید براساس فطرت انسان در خدمت توسعة پرستش و قُرب الهی او قدم بردارد، بسیار مهم است و غایت فعالیتهای انسان را که باید رنگ عبودیت بگیرد، معلوم میکند که البته در جای خود، نیازمند بحثی مجزاست. بگذریم که سخنانی از این دست، در آکادمیهای فیلمسازی جز تمسخر بههمراه ندارد. وقتی افق دید انسان در حد نیازهای دنیایی باشد و بس، جز این هم انتظار نمیرود. فهم این مطالب، انسانی را میطلبد که تعلقات مادی او را به بند نکشیده باشد. »

در آخر این یادداشت را با فراز پایانی مقاله ی دیگری از شهید با نام فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما به پایان می رسانیم :

« فرصت تمام شد و ما ناچاریم بحث را به همین صورت ناتمام رها کنیم و بگذریم، با این تذکر که آینده‌ی انقلاب اسلامی در همه‌ی وجوه توسط کسانی محقق می‌شود که اسلام را بشناسند و مهم‌تر از شناختن، با جان و دل بدان پیوسته باشند. پس اجازه دهید که امید ما برای آینده‌ی سینمای ایران جز به هنرمندان مؤمن خط‌شکن نباشد که نباشد. امام بت‌شکن بود و بسیجی‌ها به تبعیت از ایشان، خط‌شکن؛ و سینمای متعهد ما نیز باید خاکریزهای تثبیت‌شده‌ی سینمای غرب را بشکند و راهی تازه باز کند. راه ما از آنجا که غربی‌ها رفته‌اند و می‌روند نمی‌گذرد و باید متوقع بود که اگر افق‌هایمان با یکدیگر متفاوت است، راه‌هایمان نیز متفاوت باشد؛ روش‌هایمان نیز. »