حسن قنبری در یادداشتی به بررسی کوتاهی از سینمای امریکا و اهدافش با نگاه به فیلم سینمایی دون جان پرداخت ::::: شکی در این نیست که سینما متولد غرب و بیشتر از فرانسه زاده آمریکاست یا بهتر سینمای امروز دوست دارد اصالتی آمریکایی داشته باشد، البته آمریکای این سال ها ؛ سینمای نو پای آمریکا بیشتر هنرمند بود و در بی رنگی اش عشق و هنرش را به هم می آمیخت حتی اگر زاده دست یهودیان فراری گتو های اجباری کار در اروپا بود

اما سینمای پر رنگ و لعاب این روزهای آمریکا سیاستمدار و بازرگان است و اهداف دیگری را دنبال می کند و هنر ابزارکی است برای دستیابی به این اهداف ، اهدافی که نسل های نو یهودیان سال های دور مدیریتش می کنند افرادی چون وارنر کوچکتر و فرزندان فاکس و لیملی و ...

سینمای آمریکا ویترین تفکرات سران سیاسی ، نظامی و یهودی آن است تفکراتی که وابسته به پیشگویی ها و پیش بینی های آنهاست برای تسلط به جهان و این تفکرات نمود بیشتری در قرن بیست و یکم یافته است ؛ دوره فیلم های خشن و جنگی به تدریج از ویتنام آغاز شد و در عراق و افغانستان کم رنگ تر شد تا ستاره داران و کهنه سربازان ویرانگر آسیا چندی بعد همگی بدل به ناجیان جهان از نابودی شوند یکی کاپیتان آمریکا شد و دیگری مرد آهنی و هالک و چند شگفت انگیز دیگر تا دنیا را که نه بلکه آدم های خاص خودشان « ذخیره ژنتیکی خاص خودشان » را از 2012 نجات بدهند

2012 آمد اما دنیا تمام نشده بود و همه چیز امن و امان مانده بود و تفکرات آمریکایی به بن بست رسیده بودند ؛ ولی 2013 سال انگشت نهادن بر خانواده ها ، ترویج روابط نامشروع و کنار گذاشتن و ساده انگاریدن دین است ، اگر نگاهی مختصر به ساخته های سال 2013 آمریکا بیندازیم دیگر خبری از تخیلات و اکشن های پر زرق و برق آنچنانی سال های گذشته نیست و تاکید اتاق فرمان هالیوود هر چه بیشتر از دیروز بر مسائل جنسی و حذف خانواده ها و دستورات کتاب مقدس یهودیان است طوریکه مارتین اسکورسیزی هم دست به ساخت چنین اثری می زند و گرگ وال استریتش را می آفریند تا اوباما و همسرش بدون فرزندانشان به تماشای شاهکار جنسی و هرزه نگارانه اسکورسیزی بنشینند

« دون جان » روایت مردی خوش گذران است که دختری هرزه « اسکارلت یوهانسون » او را از تماشای فیلم ها و تصاویر مستهجن منع می کند و زنی بیوه همزمان با تاکید و تشویق بر تماشای این تصاویر به او درس عرفان و عشق حقیقی می دهد ، این اثر مخاطبانش را در دوراهی خوب بودن یا بد بودن این هرزه نگاری ها در عین بر قراری روابط نا مشروع تمام ناشدنیقرار می دهد و آخر کار هم دین است که پیش می اید و ادامه دادن به هر دو کار را تائید می کند ، دین احمقانه و ابلهانه ای که با یک اعتراف به گناه از پشت توری فلزی در کلیسای احمقانه غربی بر روی تمام فساد و تباهی های غرب مهر تائید و تاکید می زند و همه چیز را در همان اتاقک اعتراف ابلهانه تمام می کند

شاید سابقا این اثار مخاطبان چندانی نداشتند اما زمانیکه کارگردان این چنین آثاری امثال اسکورسیزی ها باشند و بازیگران بزرگی چون دی کاپریو و اسکارلت یوهانسون و جولیان مور و ... ایفای نقش آنها را برعهده داشته باشند بی شک مخاطبان را ترغیب به تماشا می کنند

این اثار قطعا ادامه همان تفکرات سریالی و .. است تا به تدریج بر بنیان های خانواده و دین مخاطبان سینما تاثیر بگذارند و آنها را نسبت به همه چیز سست کنند زمانیکه مهر تایید بر گناهی و فسادی می نهند و با یک جلد خوش تراش خود را حق و بی گناه جلوه می دهند