پیرمردی که شغلش باربری است و قصد خرید سیم کارت و تلفن همراه را دارد که دست بر قضا سیم کارت خاموش سالیان گذشته رئیس جمهور مورد معامله قرار می گیرد و ...

"تلفن همراه رئیس جمهور" پس از فیلم های "دموکراسی تو روز روشن" (1388) و "در امتداد شهر" (1389) سومین فیلم سینمایی علی عطشانی در مقام کارگردان است.

 فیلم هم از ساختار  و هم از میزانسن ساده و دم دستی برخوردار است که تلاش می کند یک روند ساده و نسبتا عام را برای مخاطب به تصویر بکشد.

ایده جالب و پرکشش است و می توانست خیلی بیشتر از اینها در درام به موقعیت سازی نائل آید و مجموعه ای از کنش ها و واکنش ها را برای مخاطب به همراه آورد و البته از این در سطح ماندگی وامانده هم حذر کند.

البته در این فیلم این اتفاقات نیافتاده و همه چیز از ابتدا تا انها در سیطح و دم دس روایت می شود و مشکل اینجاست که حتی در برخی از مواقع هم به جعل و فیلمفارسی شدن و باج دادن به مخاطب ساده گرای عام پسند بی حوصله امروزی هم مبتلا می شود.

در فیلم تلفن همراه رئیس جمهور به نوعی تلاش شده است که بعضی از مابه ازاهای واقعی روز هم چونان کاتالیزوری به جذابیت بیشتر درام بیانجامد که البته در برخی مواقع این تلاش به صورت ابتر و  بازهم دم دستی بی فرجام مانده.

فیلم گرچه تلاش می کند از این ایده به روز و نسبتا سیاسی موقعیتهای اجتماعی و بارقه های فکری و فرهنگی و اموزه های اخلاقی و دینی هم به مخاطب مخابره کند اما واقعیت این است که همه اینها در همان منظومه ساده انگاری و اتمسفر عامه گرایی محدود مانده و اتفاق دیگری در طول فیلم نیافتاده.

تلفن... یک فیلم مخاطب خاص نیست؛ کاملا درست است اما این موضوع نباید باعث شود تا یک اثر سینمایی به دام سطحی نگری و باج دادن به خود و مخاطب وارد شود و در آن گیر بیافتد.

علاوه بر اینکه اساسا گره افکنی ها و نقطه اوج های فیلم هم نه تنها از چفت و بست کامل و جذابیت اصیل و خلاقیت آنچنانی برخوردار نیست بلکه در بعضی مواقع به فیلم هندی هی دسته چندم پهلو می زند و از آنها وام می گیرد.

می ماند آن پایان بندی و سکانس نهایی که اساسا مشتبه و تا حدی هم دارای استعداد تلقی توهین به رئیس جمهور است و می توان از آن برداشتهای شبه سیاسی عجیب و غریبی هم کرد.

در واقع در فیلم تلفن... نویسنده و کارگردان نتوانسته و یا نخواسته از ابتکارات خلاقه و آفرینش های سینماورزانه کامل و کافی برای درام پردازی و شخصیت پردازی و ریتم آفرینی بهره ببرد و همه چیز در حد یکی از فیلم های شبه جسورانه دمده و البته پر رنگ و لعاب به ویزه لعاب های شبه سیاسی و انگاره های کنایه امیز دیالوگی باقی مانده است.

بعضی از تیپ های داخل داستان فیلم کاملا وصله پینه شده و بعضی موقعیتهایش هم به شدت تلویزیونی است ضمن آنکه همین ها هم با یک جور شبه روستاگرایی ساده لوحانه انجام گرفته و به عبارت دیگر باید گفت کاراکترهای فیلم بخصوص رئیس جمهور تلفنی اش بیش از آنکه ساده دل و به اصطلاح بی شیله پیله باشند، ساده لوح و مشنگ هستند و این یکی از بیماری های مسری و اپیدمی در بسیاری از فیلمهای سینمایی ما در طی چند دهه اخیر هستند که البته ادعایی هم در یک زمینه ای دارند.

اینکه دوستان ما سادگی و لطافت و بی غل و غش بودن را با ساده لوحی و سست اندیشگی و باری به هر جهت بودن اشتباه گرفته اند.

شاید هم اشتباهی در کار نیست و عامدانه چنین تصویری برای مخاطب تدارک دیده می شود حال اینکه چرا؟

نمی توانند؟ نمی خواهند؟ نمی گذارند؟ ...بماند!

گفتیم که فیلم هم از ساختار  و هم از میزانسن ساده و دم دستی برخوردار است که تلاش می کند یک روند ساده و نسبتا عام را برای مخاطب به تصویر بکشد.

ایده جالب و پرکشش است و می توانست خیلی بیشتر از اینها در درام به موقعیت سازی نائل آید و مجموعه ای از کنش ها و واکنش ها را برای مخاطب به همراه آورد و البته از این در سطح ماندگی وامانده هم حذر کند.

این فیلم اولا نیازمند ورزدادن این ایده چه در حوزه شخصیت پردازی و چه در میدان روایتگری و چه در عرصه عناصر خلاقه برای گسترش داستانش است تا تبدیل به یک فیلم قابل دفاع شود.

و خب معلوم است که با فقدان این شاخصه ها چیزی برای دفاع ندارد و تنها اثری کم مایه و سنبل شده است که حتی بازی مهدی هاشمی و ایده اولیه و خام تلفن همراه رئیس جمهور را هم هدر داده است