حال سینمای ما این روزها تعریف چندانی ندارد!

چرا؟

به هزار و یک دلیل! گفته و نگفته؛ نهفته و سفته... .

قضیه از این قرار است که سینمای امروز ما درگیر حواشی همیشگی اش، بیش از پیش در مرداب مسائل فرعی و حواشی کاذب، فروغلتیده و این اصلا به سود هیچ کس نیست حتی آنها که سودشان را در ادامه این فضا و شرایط می بینند.

حکایت حکایت کشتی نشینان و سوراخ کردن آن بوسیله تنی چند از سرنشینان است.

مگر رهبر انقلاب در همین دیدار اخیرشان با اهالی جشنواره عمار در کنار آن همه سخنان حکیمانه و پرمغز که انصافا شنیدنی و قابل استفاده برای سینماگران و مدیران بود نفرمودند که از مسائل حاشیه ای و فرعی پرهیز کنید و در آتش اختلافات ندمید؟

این مسائل حاشیه ای از بزرگ و کوچک و با درجه اهمیت مختلف، گریبان سینمای ما را گرفته و نفسش را بریده.

از کجایش باید گفت؟

از اینکه این همه جنجال بر سر اکران بهار که قرار است بوی عید و نشان مهر و علامت رحمت و برکت و سبز شدن و خوبیها و همدلی ها باشد برای چیست و چه ربطی با موقعیتش دارد و آیا نقض غرض نیست؟

اینکه چرا منتقدان و داوران و هنرمندان به رأی اهالی داوری و انتخاب جشنواره اینچنین بی مهابا حمله می کنند و حرمت ها را پاس نمی دارند؟

اینکه چرا هنوز که هنوز است تکلیف چند فیلم که از سال قبل بازمانده اند یکبار برای همیشه روشن نمی شود و موش و گربه بازی مدیران و صاحبان فیلمها همچنان ادامه می یابد؟

اینکه چرا مجری کنونی برنامه هفت که هیچ سابقه درخشانی در حوزه نقد فیلم ندارد و بیشتر یک مجری خنثی است تا یک منتقد جدی که نقد برایش مسئله اصلی باشد، براحتی مسعود فراستی را که از بزرگان نقد و منتقدی شناخته شده و با سابقه ای مفصل و درخشان و سرشار از کتابهای درجه یک و ارزشمند است، با لطایف الحیل کنار می گذارد و گمان می کند حالا دیگر وقت آن رسیده که «از بینندگان محترم بخواهد تا لنز دوربین هایشان را به سمت او بچرخانند»!

آیا راه دیگری وجود ندارد؟ راهی به جز سیاه و سفید دیدن تام و تمام همه چیز و یا حذف و محو این و آن؟

آیا عدالت در همه چیز و برای همه کس، واقعا قابلیت اجرا ندارد یا مشکل در سلیقه مداری و لجبازی ما با همدیگر است؟

آیا زمان آن فرانرسیده که عقلانیت و انصاف و مدارا را جایگزین تلافی و لجبازی و روکم کنی های مهوعمان نماییم؟

ما تندخوتر و عصبانی تر از گذشته گمان می کنیم با حذف و هدم و وهن همدیگر به «موفقیت» رسیده ایم در حالی که اگر مسلمان واقعی باشیم و حقیقت ایمان و بندگی را دریافته باشیم می دانیم که مسلمان هرگز از شکست دیگری-هرکه می خواهد باشد- شادمان نمی شود و هرگز انرژی و عمر و امکاناتش را برای زمین زدن دیگران صرف نمی کند.

آقا در دیدار اهالی جشنواره عمار حرفهای جالبی زدند که یکی از آنها بدجوری دلم را لرزاند!

لرزاند و به شوق آورد.

ایشان فرمودند:«تنها راه مصون سازی ارتباط مستمر با خدا، بجا آوردن نوافل و تضرع به درگاه الهی است، همانگونه که عمار اینگونه خود را مصون و تزلزل ناپذیر کرده بود.»

این تذکر و توجه و تنبه دادن در میان اهالی هنر با همه ویژگی هایی که طی تجربیات این سالها از آن سراغ داریم بسیار تأمل برانگیز و پدید آورنده بارقه هایی از رشد و حرکت به سوی مقاصد متعالی است که سالهاست در میان –حداقل- بخشی از اهالی سینما به فراموشی سپرده شده است.
آقا گفتند: «عبادت و ذکر و توجه به خدا از هر لذت هنری بالاتر است.»

ای کاش اهالی سینما از مدیر و هنرمند و مخاطب و رسانه ای و منتقد، همه و همه قدری به خود آئیم و یادمان نرود که دنیا محل گذر است و هیچ باقی نخواهد ماند مگر عمل ما که تجسمش را در آن دنیا شاهد خواهیم بود و ای کاش این جمله حکیم انقلاب را نصب العین خویش سازیم که:

«عبادت و ذکر و توجه به خدا از هر لذت هنری بالاتر است.»

یادمان نرود!