محمدرضا محقق در یادداشتی به بررسی صحبت های محمدرضا عباسیان پرداخت :

به این جملات دقت کنید:

«وقتی جنگ می‌شود طرف مقابل واقعاً می‌زند باید کار بکنیم، با نوشتن و نقد چیزی درست نمی‌شود من می‌گوییم به جای اینکه بنویسیم این بد است آن بد است، بگوییم چه کار کنیم خوب بشود.  اگر اهل نوشتن هستیم راهکار بدهیم، هیچ کس یک جمله به عنوان راهکار که این جشنواره باید اینطور بشود ندارد.  اما جشنواره که تمام می‌شود، همه شروع می‌کنند به نوشتن،الان مشکل سینما این است»

اینها بخشهایی از مصاحبه اخیر محمدرضا عباسیان دبیر جشنواره سی و یکم فیلم فجر با یکی از خبرگزاری ها است.

با همه احترامی که برای جناب عباسیان چه در حوزه فیلمسازی مستند و چه در مدیریت دولتی و دبیری جشنواره اخیر فیلم فجر قائلیم باید گفت  این جملات فارغ از ارزش فنی و محتوایی اش، از آن جهت برای نگارنده که سالهاست در عرصه نقد فیلم قلم و قدم می زند جالب توجه آمد که گویای نگرش یک مدیر دولتی به مقوله نقد و میزان اصالت و اساسا نوع فهم ایشان و امثالشان از این مسئله است.

این نوع اظهار نظر گویای این است که احتمالا و ظاهرا جناب ایشان اساسا متوجه تعریف و ویژگی ها و کارکردها و اهمیت مقوله نقد نیستند و یا احیانا نقد را با آن سابقه و تأثیر و ارزشها و کارکردهای تاریخی و فکری اش در طول تاریخ سینما و نیز سینمای معاصر جهان، نه می شناسند و نه به خصوصیات و ارزشهای آن واقفند.

البته این اتفاق بدیع و عجیبی نیست. اساسا برای بسیاری از مدیران و نیز کسانی که آگاهی کافی و دقت لازم در مقوله نقد و شناخت درستی از مبانی و تاریخ آن ندارند، همین طرز فکر و ذهنیت از نقد رخ می دهد و در اندیشه شان شکل می گیرد و خب البته تبعاتش را هم به دنبال دارد و آن جمله یکی هم اینجور اظهار نظر کردنها است.

اولا وظیفه نقد ارائه «راهکار» نیست و در تعریف نقد و مبانی و مفاهیم نقد فیلم بنا نیست منتقد به قول دوستان «راهکار» ارائه دهد.

او وظیفه دارد سره را از ناسره بازشناسد و خوبی را از بدی جدا کند و به تیغ عقل و دل، درستی را از نادرستی نشان دهد.حالا اینکه از دل این نقدها کسی- هنرمند یا مسئول یا هرکس دیگری- بخواهد یا بتواند «راهکار»ی بیرون بکشد، مقوله ای است جدا که البته ربط مستقیمی به منتقد و نقدش ندارد و می تواند رخ بدهد یا ندهد.

به عبارت دیگر «راهکار» دادن جزء ماهیت و ذات نقد نیست و البته می تواند جزء تبعات و نتایج ثانویة آن باشد یا نباشد.

این دیگر بستگی به مخاطب نقد دارد که البته در درجه اول تماشاگر و مردمند و بعد هنرمند و یا در مراتب بعدی مسئول و... .

حقیقت آن است که بر خلاف ذهنیت و درک بعضی دوستان، وادی نقد، یک میدان بی صاحب بلبشو نیست که هرکسی قلمی به دست گرفت بشود منتقد که بعد کسی از مسئولین یا هنرمندان بخواهد اینچنین بر این مقوله و اهالیش حکم براند!

نقد، مبانی دارد، تعریف دارد، تاریخ دارد، تجربه دارد و خیلی چیزهای دیگر که احیانا ممکن است به گوش بعضی عزیزان هم نخورده باشد و احیانا" نتیجه اش بشود اینجور حکم صادر کردن های بی مایه که گاه گداری می بینیم و می شنویم.

ثانیا دوستان در جشنواره امسال که کلا باب نقد را در جلسات نشست فیلمها بسته و آن را تبدیل به مجالس ختم کرده بودند!

وقتی چنین راهکارهای دم دستی برای پاک کل صورت مسئله هست دیگر نیاز به این اظهارنظرهای فاضلانه نیست.

اما نکته اصلی و نهایی این است که دوستان با هر نقدی مشکل ندارند.

می شود ساعتها و صدها صفحه شبه نقد «خنثی» و «نرم» و «همینطوری» به نحوی که به هیچ جا و هیچ کس هم برنخورد گفت و نوشت به نحوی که هیچ اتفاقی هم نیافتد و کسی هم برابرش موضع نگیرد!

مگر منتشر نمی شود و نمی گویند؟

مگر جناب گبرلو، مسعود فراستی را با آنکه دوست و دشمن بر سواد و بینش سینمایی و فهم بالا و تبحرش در سینما صحه گذاشته اند با آن همه سابقه و کتابهای درخشان و همراهی سید مرتضی آوینی و... به بهانة لزوم نقد «نرم» محترمانه بیرون نگذاشت؟!

گناه فراستی چه بود جز اینکه تیغ صراحت و صداقت و دلسوزی حقیقی اش نسبت به سینما را خورد؟!

بسیار جای تأسف و تأثر دارد اینکه یک مدیر سینمایی طرز فکر و اندیشه و اساسا نگاهش به سینما این باشد که به جایی برسد که بگوید «با نوشتن و نقد چیزی درست نمی‌شود» و آنوقت می شود فهمید چرا این سینما با اینکه منتقدین خوب و کارکشته و دلسوزی هم میان این همه میرزابنویس مصلحت طلب و عافیت جو دارد، کارش به اینجا رسیده که فیلمهایش می شود شاهکارهایی مثل «دوباره با هم» و «کریستال» و «دزدان خیابان جردن» و...!

آقای عزیز! شما کی و کجا نقد را جدی گرفتیه اید که حالا اینقدر مدعی شده و از نقد، طلبکار و بلکه ناامید شده اید و از اساس نفیش می کنید؟

نکند نقد مورد علاقه تان همین نشست های شبه «مجلس ختم»ی بود که در جشنواره تحت مدیرتتان برگزار کردید و با بی میلی و عدم اقبال مطلق نویسندگان و منتقدین جدی سینمای ایران روبرو و تبدیل به عرصة شو تلویزیونی مجری و بازیگران و مخاطبانی شد که تمام هم غمشان عکس و امضای یادگاری گرفتن از بازیگران محبوبشان بود؟!

دوستان عزیز!

سابقة نقد فیلم از کل سابقه سینمای ایران بیشتر است.

زمانی که سینمای ایران هنوز راه نیافتاده بود در آنسوی عالم عرصه نقد و قلم با قدرت و متانت همپای تولد سینما براه افتاده بود.

سینمای جهان دهها و بلکه صدها منتقد درجه یک را به خود دیده که فقط یکی از آنها «کالین پیل» بزرگ است که با نقدهایش تاریخ سینما را تکان داد و جهانی نو آفرید و قدرتش آنقدرها بود که کارگردانهای بزرگ با شور و شوق وصف ناپذیر در مقابلش زانو می زدند و سینما یاد می گرفتند و تجربه می اندوختند و جریانهای بدیع و تازه پدید می آوردند.

دوستان!

لطفا به یاد داشته باشید تعریف نقد و منتقد الزاما همان چیزی نیست که ساخته و پرداخته ذهن شما و یا تلقی و توقع شما از کسی یا نتیجه فضا و نحوه مدیریتی و چیزهای دیگری از این دست باشد.

اگر این را به یاد نداشته باشید ممکن است به همین مشکل و معضلی گرفتار شوید که این مدیر محترم بدان گرفتار آمده و درباره «نقد» همان حرفها و جملات و واژه هایی را بر زبان رانده که آدم را یاد کسانی می اندازد که از الفبای نقد و تحلیل فیلم هم بی­خبر و یا بدخبرند!