سالن بزرگ سینما فقط چهار نفر را در یک روز تعطیل در خود گنجانده بود آن هم برای تماشای فیلمی از یک نخبه ی بازیگری بنام پیمان معادی ، او که با فیلم های معروف و پر مخاطب اصغر فرهادی به سینمای ایران معرفی شد و در کنار اصغر فرهادی پا به روی استیج گلدن گلاب گذاشت و لبخند ژکوندش را تحویل آل پاچینو و مریل استریپ داده بود سینمایش به هیچ وجه بوی اصغر فرهادی را نمی داد و تحت تاثیر دیگر برندگان مراسم گلدن گلاب بود.

فیلمی سیاه و نه سفید که نوآوری کهنه اکسپرسیونیستی معادی هم کمکی به جلوه های بصری اش نکرده بود و فقط به سیاه پر رنگ تر شدن فیلمش قوت بخشیده بود ، در برف روی کاج ها سینمای ما نه یک قدم بلکه کیلومتر ها به هالیوود نزدیک تر شد؛ سالها پیش سم مندس فیلمی با نام زیبای آمریکایی ساخت، فیلمی که جز 50 فیلم برتر تاریخ سینما شد فیلمی که با فرهنگ و عرف آزادی های بی بند و بار جامعه آمریکایی و خیانت در حضور همسر و فرزند بیگانه نبود ، برف روی کاج ها اینبار در سیر فیلم های سینمای خیانت دار در اوج تکامل ایستاد و زیبای آمریکایی را به گونه ی ایرانی شده اش به تصویر کشید ، مردی که ماه ها ست به همسرش خیانت کرده و با دختری نوجوان ارتباط پنهانی دارد که این پنهانی بودن فقط نسبت به همسر شرعی اوست و تمام دوستان و نزدیکان مرد از این روابط پنهانی با خبرند و به گونه ای نو خود را از نگفتن این خبر به رویا همسرعلی توجیه می کنند
اکنون رویا پس از فهمیدن واقعیت میان انتخاب مجدد زندگی سابقش و حضور در کنار مرد جوان همسایه ایستاده مردی که هیچ شناختی از او ندارد و او بطور ناگهانی وارد زندگی رویا شده است.

برف روی کاج ها روایت زندگی مرفه نشینان بی دردیست که از زیادی خوشی، ارتباطات نامشروع و تجربه کردن طلاق بازی این روزهایشان شده استپزشکی که به راحتی چهارده سال زندگی را فراموش می کند و تن به ارتباطی دیگر می دهد، معلم زن پیانویی که بلافاصله پس از طلاقش مرد دیگری را پیدا می کند و چقدر هم زود نسبت به او صمیمی می شود ماشینش را هل می دهد ، با او به پیامک هایش در میان جمع می خندد ، بلیت کنسرت برایش رزرو می کند و با صدای او دست و دلش همچون چهارده سال پیش می لرزد.

کمی ان طرف تر دو کاراکتر دوست نیز وجود دارند انسانهایی که هیچ معیاری دوستی و رفاقتی برایشان تعریف نشده و بازیهایشان در حد یک تیپ دوست باقی می ماند که فقط نام دوست را به یدک می کشند که در فیلم نماد کامل بی بند و باری اخلاقی هستند زنی که از شوهرش طلاق گرفته تا به کلاسهای بازیگری اش برسد و مردی که به سادگی کلید منزلش را در اختیار نابودی یک زندگی می گذارد ، اساسا پیمان معدی در فیلم هایش با دوستی بیگانه بوده او حتی کمی هم به درباره الی و دوستی هایش رجوع نکرده است.

اساس مشکل برف روی کاج ها فیلمنامه ایست که در بیان شخصیت ها ناقص مانده شخصیت هایی که تعریف نمی شوند تا یک فیلم ساخته و پرداخته شود ، شخصیت های متعدد بیجا و بدرد نخوری که خودشان هم دلیل حضورشان را نمی دانند، پرهام کیست شخصیت که به شدت وصله ی ناجور فیلم معادی است و اصلا بویی از غیرت و مردانگی و ناموس پرستی و ... هر چیز دیگری نبرده است خیانت نسیم را می داند ولی همچنان بدون هیچ علتی به او علاقه دارد و دلبسته ی حرفهای علی شده است که ماه هاست با نسیم ارتباط پنهانی دارد.

برف روی کاج ها عرصه شکستن تابوهای جامعه ایران اسلامیست نگاه های هرزه ی نریمان ، پوشش های زجر آور رویا و مریم و هر زن دیگری در فیلم ، حرف های زشت و ناپسندی که به راحتی از دهان ها خارج می شوند و دامن این روزهای سینمای ایران را گرفته اند، نکته ای دیگر فیلم هم تضاد های ساده لوحانه ی پیمان معادیست رویا و علی مستاجر خانه ی حاجی و حاج خانم متدینی هستند که بعضی وقتها ماکسیما سوار می شوند و اجازه برگزاری کلاس پیانو در خانه یشان را داده اند و به صدای موسیقی همسایه اعتراض می کنند و به در همیشه باز خانه یشان اعتراض نمی کنند وقتی که هر فردی بخواهد سرش را پایین می اندازد و وارد خانه می شود تا آغاز یک عشق باشد.

در کل همین ساده انگاریدن های هالیوودی و حضور پیاپی پیمان معادی در میان هالیوودی هاست که نوع داستان و موضوع برف روی کاج ها را ممتاز می کند ممتاز به معنایی که به شدت در ورطه خیانت و خانواده گریزی غوطه ور شده است همانگونه که در آثار شاخص هالیوود چون ماه تلخ ، زیبای آمریکایی ، آبی و نسل ها مشاهده می شود که خانواده دیگر جایی در فیلم و سینما ندارد ...